۱۳۸۸ فروردین ۵, چهارشنبه

طنز تلخ

سرزنش نامه ای برای طلبه سیرجانی

يادداشت: این نامه رسماً با هدف سرزنش و نکوهش شما نوشته شده و اکنون که این نامه نوشته می شود معلوم نیست که در زمان انتشار آن آیا دوباره به زندان و حبس محکوم شده باشی یا تبعید و یا خلع لباس و یا معجونی از همۀ اینها که حکم هر چه باشد حقت است و هر چه بیشتر بهتر و به حق نزدیکتر !






این نامه رسماً با هدف سرزنش و نکوهش شما نوشته شده و اکنون که این نامه نوشته می شود معلوم نیست که در زمان انتشار آن آیا دوباره به زندان و حبس محکوم شده باشی یا تبعید و یا خلع لباس و یا معجونی از همۀ اینها که حکم هر چه باشد حقت است و هر چه بیشتر بهتر و به حق نزدیکتر !همین ابتدا بگویم در این که طلبه باشی تردید دارم که هیچ یک از نشانه های طلبگی در تو نیست! اما یقین دارم که از جان سیر شده ای و بالذات و بالعرض سیرجانی!اما در اثبات این که هیج یک از نشانه های طلبگی در تو نیست همین بس که از میان هزاران هزار طلبه ساکن در این مملکت تنها یک نفر (و آن هم تو ) مرتکب اموری از قبیل عدالت خواهی و مقابله با زمین خواری و پیاده پیمایی از سیرجان تا تهران شده و تا امروز هیچ خبر رسمی یا هیچ گزارش غیررسمی مورد دیگری از ارتکاب چنین اموری در میان طلاب را تایید نکرده است! و این یعنی که اگر این رفتارها نسبتی با طلبگی داشت قطعاً غیر از جنابعالی فرد یا افراد دیگری از طلاب محترم علوم دینی مرتکب آن می شدند که نشده اند! و بعیداست که جنابعالی بخواهی بفرمایی که در میان این همه فقط شما احساس تکلیف کرده ای و ما بقی . . . . !جسارتاً بفرمایید که این حرکت آخری (همان پیاده نوردی سیرجان تا تهران! ) در کجای کتاب و سنت آمده که شما به استناد آن به این بدعت دست زده اید؟ اصلاً کدام فرضیه یا نظریه علمی پژوهشی پیاده روی را در عداد روشهای مقابله با فساد و گسترش عدالت محسوب کرده که اهل علم موید اقدامات شما (خصوصاً این آخری) باشند؟ صراحتاً بفرمایید بنیان های نظری و علمی حرکت شما چیست؟ (۱)چون یقین بر این است که پاسخی ندارید لذا حرکت شما هم از بعد دینی و هم از بعد علمی زیر سوال است و غیرقابل دفاع (مخدوش کننده جایگاه علم، عالم و طلاب علوم دینی ! طلبه علوم دینی باید لیل و نهار خود را در مطالعه و مباحثه ممحض کرده و مراتب ترقی و مدارج علمی را یکی پس از دیگری طی نماید تا عنوان عالم برازنده او شود.و به آنجا برسد که نبودن او ثلمه ای از نوع لایسدها شئ بر پیکره اسلام وارد آورد!اما اگر همۀ طلاب بخواهند بر طریقه بدعت آلود شما به جای مطالعه به طی طریق پیاده روی آورند آنگاه چه خواهد شد؟ اصلاً از منظر دیگری وارد بحث شدیم! چه کسی و کدام منبعی عدالت خواهی و مقابله با فساد را از وظایف طلاب دانسته که شما خودت را قاطی چنین ماجراهایی شبهه ناک و شائبه آلود کرده­ای؟ آیا این رفتارها و مصداق ابلاغ رسالات الله محسوب می شود؟ و یا نکند این پیاده روی ها در مسیر تفقه در دین باشد و ما بی خبریم؟ و مگر نه این است که روحانی و طلبه ۲ وظیفه بیشتر ندارد! ابلاغ رسالت و تفقه در دین ! بنابه سیره شما عدالت خواهی و مقابله با زمین خواری کجای این دو وظیفه می گنجد که جنابعالی به عنوان یک طلبه احساس وظیفه ات گل کرده است؟اگر شما به همان وظایف محوله در مسجد و محل از قبیل اقامه جماعت و احیای فرائض و سنن مشغول بودی مفیدتر واقع می شدی یا الان که در کنج حبس به گذران عمر و گزیدن سرانگشت ندامت اشتغال داری؟ همین هاست که موجب می شود برایت سرزنش نامه بنویسم! این قبیل اقدامات احساسی ، شعاری، مقطعی و کم بازده (مثل همین، پیاده روی!) نه تنها موجب گسترش عدالت نمی شود بلکه نام عدالت را نیز خدشه دار می سازد! عدالت خواهی جز با یک حرکت علمی عمیق و نظامند (systematic) امکان پذیر نیست که البته در آن حالت هم وظیفه شما به عنوان یک طلبه چیز دیگری است ! به فرض هم اگر یک طلبه بخواهد وارد مقولاتی از قبیل عدالت خواهی و مقابله با فساد شود حداکثر اقدامی که می تواند مرتکب شود دعا جهت ظهور است و نفرین در حق ظالمان (آن هم بدون ذکر مصادیق!) و دیگر قرار نیست که گامی از این بیشتر بگذارد! (۲) اصولاً دیانت و تقدس با عوالم سیاست و حکومت قرابتی ندارد و هر کدام راه خویش می روند و بار خویش می برند و در شگفتم از تو و امثال تو که بیهوده در تلفیق این دو مقوله فرّار از هم در تلاشید و صد البته که راه به جایی نمی برید! و همین بیهودگی است که خلاف شأن طلبگی است و ثمره پیاده روی شما مگر جز بیهودگی امر دیگری بود! و دقیقاً همین جاست که درستی اقدام آنانی که در جهت حفظ شأن طلبگی و طلاب از پیاده روی شما ممانعت به عمل آوردند ثابت می شود!انشاالله که تا زمان انتشار این نکوهش نامه حکم خلع لباس درباره توبه اجرا در آمده باشد تا دیگر حبس رفتن و تعبید شدنت موجبات وهن طلاب علوم دینه را فراهم نیاورد! آخر تا کی باید شاهد حبس رفتن تو می بودیم که جز پایین آوردن شان طلبگی و اهل علم ثمری نداشت! همان بهتر که خلع لباس شوی تا اقدامات آتی شما به حساب مکدایان نگاشته گردد و به جرگه طلاب منسوب نشود!در خاتمه نصیحتی می کنم و آن این که از خدا بترس و دست از این اقدامات بردار! توبه کن و تعهد بده که به عالم طلبگی برگردی و به یک طلبه کوشا و پرتلاش تبدیل شوی! از همانهایی که از فرط علم و تقوا سرشان بسیار شلوغ است و دفترشان تا ماهها از دادن وقت معذور ! همانهایی که از میزگردهای سیما تا کرسی های تحقیق در الحاد نوین را مسخر خویش کرده و از مک گیل کانادا تا همین تربیت مدرس خودمان شهره آفاقند! همانهایی که افتخار عالم طلبگی اندو از هزار جا تقدیر نامه و لوح سپاس و جایزه ویژه و حق التحریر و حق التحقیق و حق اجلسه دریافت کرده و می کنند!اگر هم نمی توانی جز گروه اول باش لااقل به زن و بچه ات رحم کن! منبری، مجلس ختمی، نماز جماعت اداره ای و یا حتی مسئولیتی معمولی در یکی از بیشمار ردیف های حکومتی را که از تو دریغ نکرده اند! سرگرم معاش اهل و عیال باش و مبلغ دین تا هم دنیا را داشته باشی و هم آخرت را ! حتی می توانی با کمی تلاش روحانی کاروان شوی و سال به سال چند سری عمره و حج واجب به جا بیاوری!آقای عزیز! کمی فکر کن! تا بوده همین بوده که عده ای ظالم بوده اند و عده ای مظلوم! و روز معاد را هم برای همین پیش بینی کرده اند ک در آن داد مظلوم از ظالم بستانند و غارتگران بیت المال را در آن کیفر دهند! اگر چنین است دیگر عدالت خواهی تو و مقابله ات با زمین خواری چه صیغه مجهوله ای است؟ بیا و به فکر خود و آینده ات و اهل بیتت باش! و از این که مشتی جوان جاهل و جویای نام فریب تو را بخورند و دنبالت به راه بیافتند بترس (۳)!این نکوهش نامه از بابت نهی از منکر و دعوت به معروف نگاشته شد باشد که موثر افتد و یک طلبه از مسیر خارج شده به صراط مستقیم باز گردد! انشاالله.پاورقی ها۱-تا جایی که نگارنده می داند دهها و بلکه صدها موسسه پژوهش ، علمی و تحقیقی فقط در شهر قم مستقر است و هیچ از این موسسات ، علمی و شرعی بودن پیاده روی به عنوان روش عدالت خواهی و مقابله با فساد را اثبات نکرده اند!۲-این که یک طلبه بیاید و به زمین خواری فلان ارگان یا معدن خواری فلان شخص یا کارخانه خواری فلان جریان گیر بدهد مصداق بارز خروج از شئونات طلبگی است و مستحق تعذیر و تنبیه و موجبات شک و تردید در قلوب مومنان و اهل یقین را پدید می آورد و از طرق واضحه ضلالت است و اشبه اعمال به طریقه لامذهبان مارکسیسم (لعنهم الله) و لهذا مطرود و مضموم است و منفور و دیده نشده عارفی به این طریق سلوک الی الله بنماید! سوای این که ورود در این مباحث زمینه ساز غیبت و تهمت است که از اعظم کبائر است و طلبه باید که از کبائر و مقدمات آن اجتناب وافر بنماید.۳-با کمال تاسف مسموع شده مشتی دانشجو نمای خالی از علم و دیانت که اعمال و رفتارشان چپهای لامذهب دهۀ ۵۰ را به یاد می آورد قصد ادامه مسیر طلبه سیرجانی به شکل پیاده را دارند که این اقدام از همین الان و در نطقه شدیداً محکوم می شود! خداوند همه جاهلاان را هدایت فرماید!

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر